فرشته خونمونفرشته خونمون، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره
آجے مهربانآجے مهربان، تا این لحظه: 34 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

فرشته خونمون

کاپ کیک رنگین کمانی به روش من

1391/12/1 20:58
نویسنده : آجی فاطمه
715 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای گلم

ببخشید سرم خیلی شلوغه مثل همه شما ها

ولی مال من فرق میکنه علاوه برکمک (که همش زیرش در میرم) خرید عید وفکر خانه تکانی وکارای دانشگاه وسمینار ومقاله و.... دیوانه ام میکنه

اول بگم من یه وبلاگ دیگه هم درست کردم دوست جونا اگه دوست داشتین بهش سر بزنید وبرام نظر بذارین خیلی نظر گذاشتنتون مهمه

اسمشم نماز راهی به سوی خدا هست

منتظرنگاه گرم شما در این وبلاگ هستم

دوم بگم این چند روز دلم میخواست کیک بپزم ولی نشد به مناسبت ولنتاین خلاصه  دیشب فرصت راغنیمت شمردم وکاپ کیک رنگین کمانی پختم

ابته میخواستم به شکل قلب بشه ولی قالب قلبمون را پیدا نکردم پس شد دایره

این مدل اصلیشه همون دستور اصلی کاپ کیک

وامامدل من

کاپ کیک

 

من که میدونید عاشق اختراع در آشپزی هستم برای همین

 

 

 

 توش از رنگ استفاده نکردم بلکه از مربای هویج (برای بابایی که خیلی دوست داره)از شیره خرما (فرناز ومامانی دوست داره) هات شکلات (من وفرناز دست داریم) بقیه موادشم معمولی ریختم

تازه توی فر هم نپختمش

 

البته چند توصیه نمکش اصلا نکنید با اینکه من 1.5 قاشق چایی خوری کردم ولی طعمش کاملا محسوس بود

دوم اینکه آرد نپاشید بعد از چرب کردن قالب چون زود تر خشک میشه

اینم فرنازم منتظر کیک

فرناز

الانم از مدرسه تازه رسیده برام داره آب میاره برای آجی مهربانش

نمیدونم چه فکری الان توی سرشه

خدا به دادم برسه

خواهش نوشت:

دوست جونا من خیلی تلاش کردم تا فرنازی را از دهن فامیل بگیرم خیلی سخت بود اما شد

الان دوست ندارم تو وبلاگش ثبت بشه میشه خواهش کنم فرناز بنویسید نه فرنازی

ممنون که همیشه همراهم بودین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

نیم وجبی
1 اسفند 91 13:22
پس حسابی هنرمندی
حالا این فرنازی چه عیبی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ما که نگفتیم


هنرمندی از خودتونه گلم
دیگه منم باید به پای هنرمندی شما دوستام برسم
نه گلم کلی گفتم تا یه موقع بعدا کسی نگه
مامان سارا
1 اسفند 91 15:20
سلام دوست عزیز ممنون از اینکه بازم به ما سر زدی خوشحالمون کردی به وبلاگ جدیدت هم سر میزنم و نظرم در باره وب جدیدیت رو اونجا میدم


عزیزم خیلی لطف کردی
ایشالا منم بتوانم جبران کنم
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
1 اسفند 91 15:20
به به از قیافش معلومه که خوشمزه بوده نوش جونتون.
راستی من به وبلاگت سر زدم مبارکه خیلی زیباست


ممنون از محبت شما عزیزم
قدم بر چشمان ما گذاردید
مامان نیایش
1 اسفند 91 17:41
عزیزم خیلی خوشمزه به نظر میاد به به دست خواهری گل درد نکنه که برای فرناز جون کیک درست کرده راستی خواهری که ایراد نداره بگیم
ایشالا موفق باشی تو همه کارات


مرسی مامان گل
مامان تارا
1 اسفند 91 18:06
دهنم آب افتاد کلا عاشق کیکم من جامو خالی کنید هنگام خوردن

زود کیکو ببر بچه رو اینقدر منتظر نذار


الهی
چشم حتما جای شما راهم خالی میکنیم
بچه منتظر بود ببینه پخته یا نه
وقتی پختم نبودش وقتی اومد ذوق زده شده بود
مامان درسا
1 اسفند 91 19:15
آفرین هنرمند.منم هوس کیک کردم.


بفرمایید کیک
مامان کوثری
2 اسفند 91 10:51
قیافه اش که خوشمزه است خوش به حال بابات که همچین دختر کدبانویی داره و البته خوش به حال همسر آینده


مرسی نظر لطفتونه
برای همسری که از این کارا نمیکنیم
اینا هنر نمایی برای خانه باباییه
مامان حسین جون
2 اسفند 91 11:26
سلام بارک الله خانم هنرمند کم کم هنراتو رو می کنی یهو چشمت نزنن عالیه دستت درد نکنه خوش به حال فرناز جون


نه بابا این چه حرفیه
گفته بودم عاشق آشپزیم البته شیرینی وکیک هم خیلی دوست دارم فرصتش کم پیش میاد
الهی بمیرم هر چند سال نوری یه بار اتفاق می افته که بچه این طوری میشه دیگه
بین خودمون بمونه بابایی که خیلی خوشش اومد
مامانیم همون مواردی که در وبلاگ ذکر کردم را گفت ولی اونم راضی بود
مامان آنی
2 اسفند 91 15:17
سلام گلم
وبلاگ بامزه ای دارین خدا شما دوتا خواهر ناز رو برای هم نگه داره بیشتر ه پست ها تو تند تند خوندم

در مورد سوالی که کردی به صورت خصوصی جواب دادم در آخرین نظرات خوانندگان هست


منون عزیزم که بهمون سرزدین
لیلا مامان پرنیا
3 اسفند 91 1:55
مثل همیشه گل کاشتی آبجی خانم دستت دردنکنه در مورد اون لیوان آبه هم منم در این جور موارد تو دلم همین احساس رو دارم


خواهش میکنم نظر لطفتونه
واقعا راست میگی بعدش کلی بیا بازی بیا بریم با هم دیگه تو چادر خانه و.....کارتون ببینیم و....



البته تا وقتی مامان برسه یعنی 12.15 تا 2 این طوریه
عصرا هم همینه کارمون
پریسا
3 اسفند 91 13:53
سلام عزیزم......................
چند وقتی به دختر عمت سر نزدی؟........
مطالب وبلاگ فرناز عالی بود......
وقت کردی یه سر هم به من بزن........
خوشحال می شوم............
byby


عزیزم بهت سر زدم ولی نمی اومد تا ثبت بشه
مادر کوثر
3 اسفند 91 14:40
ممنون از محبتت دوست من
چه کیکیییی
منم میخوام
نوش جانتون
دوست گلم مشغول خانه تکانی و جابه جایی هستیم
و دوباره هم انفولانزا برگشته
مواظب خودتون باشید
بوس بای


الهی بمیرم برای کوثر جون
نیست خیلی تن وبدن دارند هر روزم مریض میشن
الهی زود زود خوب بشی
بوووووووووووووووس
مادام بوفی
3 اسفند 91 16:15
درسته
مطهره
5 اسفند 91 11:53
سلام عزیزم.هی تو هم چیز میزای خوشمزه بپز و نشون ما بی وقتا بده دلمونو آب کن

فرنازی خیلی هم قشنگه مثل پانیذی چرا دوست نداری تو

وای عکس منتظر کیکش چقدر جیگره


وای چرا میخوام شما را ترقیب کنم ازهنر های پشت پرده تون رو نمایی کنید
پریسا
12 اسفند 91 21:30
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم
خوبی؟تولد فرنناز چند اسفند؟به خدا یادم رفته..............
از طرف من به فرناز بگو تولدت مباااااااااارک
گرچه فعلا فرناز با من قهره اما همیشه مبگن بخشش از بزرگان است.باشه من می بخشمش.
عزیزم تولدت مبارک


از دست تو
اولا فرناز نه فرنناز!!!!
دوما تو اذیتش کردی شیطون نه اون !!!!
سوما اگه نبخشی کار دیگه از دستت بر میاد؟!!!!
چهارما فعلا فرناز ناراحته که تولدش یادتون نبود وفکر نمیکنم حالا حالا ببخشه!!!!!!
حالا بیا ودرستش کن
نظر قبلیتم تو پست 5 سال و11 ماه و27 روزگیت میتونی ببینی
پریسا
12 اسفند 91 22:06
عزیزم تو که شاهد بودی که اون چه کار می کرد واقعا که.بعد میگن خواهر شوهر بده....
عزیزم عروس که بد تره از الان داری ساز نامخالفی می زنی........


تو شروع کردی خواهر شوهر
من که نشسته بودم گوشه خونه !!!!!!!!!!!!!!
من با شما که نسبتی ندارم
الکی خودت را به من نچسبون ما باهم دیگه نسبت نداریم ههههه
این قدر نمک تو زندگیمون پاشیدی که پاشید ههههه
برو سر درس وکتابت بچه جون تو را چه به این حرفا
دوستای گلم پریسا دختر عمه ام هست واصلا داداش نداره بیچاره خیال بافه باید تحملش کنیم
شما زیاد جدیش نگیرید ههههه
پریسا
12 اسفند 91 22:41
عزیزم باشه دیگه ما دیگه نسبتی با هم نداریم دیگه. بعدشم تو درسات واجب تره تو برو. من که خودت می دونی هیچ وقت درس ندارم.من تو رو نگفتم فرناز را گفتم...



چرا نسبت عروس وخاهر شوهر را گفتم نداریم
برو بابا کی حال درس خواندن داره
فعلا دنبال کار افسانه هستم
چی من را نگفتی با فرناز بودی؟
پریسا
12 اسفند 91 22:46
باشه عزیزم.
افسانه با تو چی کار داره؟
آره با فرناز بودم.


کار خصوصی
برای فتوشاپه
پریسا
17 اسفند 91 11:30
سلاااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
رویا می خوا عکس ها رو ببینه اگه میشه رمزش رو از طریق oovoo برام بنویس.
لطفاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.


نه نمیشه هههههههههه