خاطرات فرنازم
سلام به همگی
امروز فرناز رفته اردو براشون قصه گفتن خیلی تعریف نکرد ولی بدشم نیومده بوده تاظهرم طول کشیده
براش ناهار سمبوسه درست کردم خیلی دوست داشت وکامل خورد بر خلاف روزای دیگه
دیروز دوستش یه بسته برچسب ستاره ای اورده بوده مدرسه به فرنازم داده بود دیشب فرنازم یه بسته شامل چند عدد برگه حاوی ستاره خرید وامروز برد مدرسه
همه ستاره ها رابین دوستاش تقسیم کرد وخوشحال بود
راستی با شکلات نانی هم برای خودش آدمک ساخت
خاله فرزانه برای هانا جونم داره کلاه میبافه ببینیم چی درمیادعکسشا میذارم براتون
راستی بابا شنبه رفته بود مسافرت کاری فرناز این قدر بی تابی میکرد که حد نداره باباش براش یه گوزن آورده تا راضی شد بعدشم 20 تا بوسش کرد شبا هم تا با باباش حرف نمیزد خوابش نمی برد
بوس بوس عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی