یه ماجرای جالب
سلام
چند روز پیش با فرناز رفته بودیم خیابان
میخواستیم از این طرف به طرف دیگه بریم
روی خط کش عابر پیاده بودیم ومنتظر بودیم تاماشین ها بایستندتا مابتوانیم رد بشیم
یک دفعه دیدم فرناز منا هل میده تعجب کردم بهش نگاه کردم تا بپرسم من را چرا هل میدی توی خیابان
یک دفعه دیدم من را هل داده تا خودشم رو خط عابرجابشه
بعدشم کلی غر زد چرا روخط عابر نبوده باید حتما از وسط خط رد بشه نه از کنارش
دیگه برای خودش جناب سروان شده
خیلی بامزه شده دوست دارم عزیزم
راستی دو روزه به بدنش دونه زده کلی غر زده
دعا میکنم زود خوب بشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی