فرشته خونمونفرشته خونمون، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره
آجے مهربانآجے مهربان، تا این لحظه: 34 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

فرشته خونمون

22 بهمن 91

سلام دوست جونیا یه چیز جالب اومدم براتون بگم این چند روز فرناز از تلویزیون ودر خیابان پرچم ایران را میدید وهم چنین شعر های زیادی در مورد ایران شنیده سریع اومد پیش من ومامان وبابایی گفت فهمیدم چرا این قدر ایران ایران میکنند آخه جشن تولد ایرانه آخی همه جا براش جشن تولد براش گرفتند خوش به حال ایران که زود تولدش شد آخه روز شماری میکنه تا تولدش بشه قربانت برم چشم به هم بزنی عمرت تمام شده گلم شدی پیر زن 60 -70 ساله میگی دیروز بود تولد 6 سالگیم را گرفتند ...
21 بهمن 1391

ماهگرد

ماهگی وبلاگت مبارک گلم وبلاگت را 17 مهر 91 ساعت 8 شب برات درست کردم حالا با چند روز تاخیر 4 ماهگیش را تبریک میگم خوب اینم کیکش عکس قالب ها را در اندر احوال ما وتوضیحش را در قالب وبلاگ نوشتم خوب عکس این قالبم بعدا برات ثبت میکنم یادگاری برات بمونه اینم شام  خوشمزه     ...
21 بهمن 1391

علت وبلاگ ساختن

سلام منم به یه مسابقه دعوت شدم از طرف مریم جون مامان حسام جونم ممنون عزیزم منم دعوت کردین منم مثل همه شما دوست دارم خاطراتش را در وبلاگش ثبت کنم تنها تفاوت من وشما ها اینه که من خواهر فرنازم ولی از این کار لذت میبرم مثل همه شما 3 نفری که من دعوت باید بکنم باعرض مغذرت از بقیه ماماناولی من همه دوستای وبلاگیم را دعوت میکنم در این مسابقه شرکت کنند چون نه قراره جایزه بدن ونه .... همتون از طرف من دعوتین وعلت وبلاگ ساختنتون را بنویسید   مامانا لطفا کوتاهی نکنند چون برای بچه ها یادگاری خوبی میشه بزرگ بشن بدونند چه قدر عاشقشونیم تنبلی نکن وبنویس دیگه لطفا در وبلاگ خودتون بنویسید برای غنچه ها ...
21 بهمن 1391

اندر احوالات ما

سلام دوست جونا دیگه کمتر از 20 روز مونده به تولد خانم گل منم براش قالب وبلاگش را عوض کردم به مناسبت تولد 6 سالگیش خودشم  روز ا را روی تقویم خط میزنه تا به تولدش برسه خوب جونم براتون بگه اندر احوالات ما در این چند روز آوا جون بعد از اینکه از مشهد اومدیم اومد خونمون کلی برامون شیرین زبونی کرد ورفت هر کاری کردیم ازش یه عکس درست وحسابی بگیریم نذاشت همش فرار میکرد به مامانش میگفت وایسا بشین نرو (البته فرناز یادش دادتا نرن با هم بیشتر بازی کنند) واما آجی خانه فرنازم این هفته شنبه 2شنبه و4 شنبه نرفته مدرسه میگه دیگه سواد یاد گرفتم البته راه دوری نرفته مثل منه براش 3 شنبه خورشت قیمه پخت...
21 بهمن 1391

قالب وبلاگ

فرناز جونم سلام قربانت برم ببخشید آجیم من تمام سعیم را کردم تا Header قالبت را عوض کنم تا این حد موفق شدم پیشرفتم خوب بوده دیگه ایشالا روزی برات بتوان قالب طراحی کنم قربانت برم بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بازم من را ببخش البته هر دم از این باغ بری میرسد حالا که با هزار بد بد بختی قالب درست کردیم پایین صفحه دسترسی به بقیه صفحات نداریم بعد تولدت باید فکر یه قالب درست وحسابی باشم امان از دست اینا که یه قالب درست وحسابی نمیسازند ای خدا چیکار کنیم راستی دوست جونیا آخرین مطالب را 70 میزنم که دسترسی راحتتر باشه 21 بهمن 91 ...
21 بهمن 1391

دوشنبه 16 بهمن 91

سلام دوست جونا دیروز به بابایی گفتم مواد پیتزا بخر درست کنم گفت برای شب میخرم ولی یادش رفت خلاصه برای امروز خرید ومنم درست کردم جاتون خالی خوشمزه شده بود خوب بعدش آوردیم وخوردیم اما سفره به خاطر فرناز خانم پهن میمونه هر وقت میلشون کشید بخورند من در حال نوشتن خاطرات مشهد بودم که یه هو فرناز اومده میگه آجی سفره را خودم جمع کردم منا بگی ذوق مرگ شدم آخه دفعه اول کار میکنه بعدشم زلو ها را صاف کرده ورفت ظرف ها را بشوره از ما انکار واز او اصرار ولی خوب یکم خراب کاری کرد آجی براش توضیح دادم وفرنازم دیگه نشست راستی اتاق من اتاق رویاهای فرنازه از دستش دیوانه شدم تا یه چیزیش تموم ...
16 بهمن 1391

خاطرات مشهد 10 تا 13 بهمن 91

سلام به دوست جونا ممنون که به فکرمون بودین وبهمون سر زدین جمعه ساعت 8  برگشتیم تا رسیدیم حدود 11.30 بود فقط حمام کردیم وخوابیدیم اما علت غیبت من در این دو روز چون لپ تابهامون خانه عمه جونمون بود امشب برامون آوردند برای همین الان براتون مینویسم امروزم رفتم دانشگاه (مثل کلاس اول دبستانیا ) با اینکه استاد ها آمده بودند اما کلاس تشکیل ندادیم وبرگشتیم مثل دانشجوهای لیسانس براتون شرح مفصل را بعدا مینویسم از ورود به حرم از شیطونی هاشون از انتخاب واحد من از خریداشون والبته وداع آخر با امام رضا عکسهای کمی گرفتم اما  به زودی میذارم فردا ایشاله وقت بشه میذارم ...
15 بهمن 1391

سالگرد

سلام دوستای گلم اصلا دوست ندارم ناراحتتون کنم وتو وبلاگ فرناز مطلب غمگین بنویسم اما دلم گرفته بذار بگم امروز 15 بهمن ماه سالگرد فوت بابای مامانمه و17 بهمن سالگرد فوت مامان بابایی و18 بهمن سالگرد فوت بابای بابایی است باباجونا ومامانی گلم دوستون دارم وهمه جا به فکرتون هستم براتون مشهدم خیلی دعا کردم ونماز خواندم میدونید چند ساله ما را تنها گذاشتین خدایا همه را ببخش وبیامرز الهی آمین   ...
15 بهمن 1391