فرشته خونمونفرشته خونمون، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره
آجے مهربانآجے مهربان، تا این لحظه: 34 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

فرشته خونمون

فرناز پرستار شده!!!!!!!

سلام فرناز دیروز دوباره رفته بود دکتر ویکسری داروی جدید استفاده میکنه خدا راشکر حالش بهتره انشاله بعد از ٣روز مریضی فردا بتونه بره مدرسه من از دیشب تا صبح حالم بد بود و١ساعت تونستم بخوابم الان تونستم براش مطلب بنویسم فرنازم خدا راشکر که تو بهتری امروز این قدر هوای من را داشت مثل مامان مواظبم بود دوست دارم عزیزم بووووووووووووووووس ...
24 آبان 1391

مریض شدن نازگل من

سلام امروز فرناز مریضه مامان وبابا بردنش دکتر گفته ویروس گرفته الهی قربونت برم که امروز مریض شدی صبح بهم میگه سر نمازت برام دعا کن تازود خوب بشم الهی نبینم غمت را وقتی الهام سرم بهش میزد که دیگه اصلا نگو برات دعا میکنم زود خوب بشی قربانت برم فردا استراحت کن وپس فردا دوباره برو مدرسه الان توخوابیدی ومن بالای سرت نشستم تا دست نانازتا را تکان ندی زود خوب میشی اجی گلم نگران نباش دوست دارم بوس بوس   ...
24 آبان 1391

فرناز خانم شده!!!!!

سلام چند روزه فرناز خانم شده کمک مامانش میکنه خیلی تو خونه فعال شده از شنبه تا دیروز منتظر بود تا خانم معلمشون بهش جایزه بده بالاخره دیروز آقای پستچی به خانم قاسمی ناظم مدرسه داده خانم قاسمی هم به خانمش داده بود خلاصه خانمشون هم جایزه بهش داده یه بسته مداد رنگی 36 تایی این قدر خوش حال شده که حد نداره دیروز تا حالا کلی نقاشی کشیده چه قدر دنیای شما بچه ها کوچیکه با یه بسته مداد رنگی خوشحال میشین قدر یه دنیا بوس بوس ...
24 آبان 1391

خاطرات فرنازم

سلام به همگی امروز فرناز رفته اردو براشون قصه گفتن خیلی تعریف نکرد ولی بدشم نیومده بوده تاظهرم طول کشیده براش ناهار سمبوسه درست کردم خیلی دوست داشت وکامل خورد بر خلاف روزای دیگه دیروز دوستش یه بسته برچسب ستاره ای اورده بوده مدرسه به فرنازم داده بود دیشب فرنازم یه بسته شامل چند عدد برگه حاوی ستاره خرید وامروز برد مدرسه همه ستاره ها رابین دوستاش تقسیم کرد وخوشحال بود راستی با شکلات نانی هم برای خودش آدمک ساخت خاله فرزانه برای هانا جونم داره کلاه میبافه ببینیم چی درمیادعکسشا میذارم براتون راستی بابا شنبه رفته بود مسافرت کاری فرناز این قدر بی تابی میکرد که حد نداره باباش براش یه گوزن آورده تا راضی شد بعدشم 20 تا بوسش کرد شبا هم تا ...
24 آبان 1391

یه ماجرای جالب

سلام چند روز پیش با فرناز رفته بودیم خیابان میخواستیم از این طرف به طرف دیگه بریم روی خط کش عابر پیاده بودیم ومنتظر بودیم تاماشین ها بایستندتا مابتوانیم رد بشیم یک دفعه دیدم فرناز منا هل میده تعجب کردم بهش نگاه کردم تا بپرسم من را چرا هل میدی توی خیابان یک دفعه دیدم من را هل داده تا خودشم رو خط عابرجابشه بعدشم کلی غر زد چرا روخط عابر نبوده باید حتما از وسط خط رد بشه نه از کنارش دیگه برای خودش جناب سروان شده خیلی بامزه شده دوست دارم عزیزم راستی دو روزه به بدنش دونه زده کلی غر زده دعا میکنم زود خوب بشی                     ...
24 آبان 1391

عکس های فرناز

سلام چند روزه نتونستم بیام براش مطلب بنویسم فرنازم منا ببخش چند تا عکس براتون میذارم که با فتوشاپ براش درست کردم امیدوارم خوشش بیاد این یکی را خودش اماده کرده قابشم خودش انتخاب کرد من فقط براش قاب را روی عکس گذاشتم اینم با ایده مامانه اینم عکس فرنازم که ملکه شده تاجشم من با کمک فرناز درست کردیم ژستشو خانم ملکه راببین نقاشی های پشت سرش هم خودش کشیده که به دیوار سالن چسبانده قوربانت برم عزیزم بوووووووووووووووووووووووووووووس ...
24 آبان 1391

شنبه 29 مهر

سلام امروز شنبه است وفرناز به خاطر مریض شدنش هفته قبل 3روز مدرسه نرفت پنج شنبه وجمعه هم که تعطیل بود خلاصه امروز دنبال هر بهانه ای گشت تا به مدرسه نره مثل خوابم میاد حالم داره به هم میخوره من سر صف نمیرم سردمه و.... شکلشا ببین اما بالاخره با اصرار ما رفت مدرسه قربانت برم دوست دارم زود بیا دلم برت تنگه بوس بوس   ...
29 مهر 1391